love

هم خسته‌ام

هم تنها

پنجره را باز می‌کنم

شب به کمکم می‌آید

چتری می‌خواهم

از ابرهای تیره

که خیسم کند

سایبانی از آفتاب

تا بسوزاندم

فردا

به میهمانی طوفان خواهم رفت

و گیسوانم را

به باد خواهم داد !

رد گام هایت را که می گیرم

از تو دور تر می شوم

گویی کفش هایت را بر عکس پوشیده ای